Friday, April 11, 2008

چی بگم...
دلم باتلاقی شده از خاطراتی گندیده و تهو آور که روزگاری زلال بودند به پاکی دل کودکی ام و دوست داشتنی به لطافت مخمل احساسات گذشته ام. اما اکنون زیر خروارها لجن و گل و لای که چند سالی ست از زمین و آسمان بر سرم باریده ای، و افسون تکرار حماقت های مکررم که در تلاش توجیه صداقت و معصومیت تو در پاک ترین نقاط وجودم تلنبار کرده ام، تمام خاطراتت پوسیده اند. بارها به گمان فراموش شدن آن خاطرات بر خودم بالیدم که جوانه های توفیق و تحول را در وجودم می پرورانم و با رؤیایی چنین و به لطف تلقین رهایی از یاد خوب و بد خاطرات گذشته، بر بطن همین آوار بجا مانده از سیلاب تناقضات ماهیت تو، گیاه دوباره رویاندم. و این پتک سنگین دلخوشی را با هر نهال تازه محکمتر از قبل بر صیقل حسن اعتمادم به تکرار کوبیدم.
اکنون هر گوشه از این دشت سرسبز را که به امید جرقه شوقی در خاطرات شیرین گذشته کاوش کنی جز آتشفشانی سرد و منقبض از درد و عبرت که از شدت فشار هر چه در درون داشته خرد کرده و مدید روزگارانی ست که در تکاپوی انفجار بیقراری می کند در اعماق آن نخواهی یافت... و ریشه این بیشه سرسبز دیر زمانی نپاید که به آن یادگار متعفن برسد...
خدایا مگذار بخشکم
یک دوست

11 Comments:

Blogger Hossein said...

اگرت عمر ببودی همه نور
یا ببودی همه آن غرق غرور
یا در این ظلمت خودبینیها
می شدی اسوه هر پر ِآینه بنده ی کور

1:10 PM  
Blogger پژمان said...

WoW! Kheili Ghashang Bood! Sikh be Tanam Moo Shod :D

11:06 PM  
Blogger Majik said...

سلام مجید جون
صحبت از باتلاق کردی دلم یه جوری شد.
از حماقت گفتی مغزم یه جوره دیگه شد.
از خاطره گفتی چشمام یه جوره دیگه ای شد.
ولی وقتی صحبت از دشت سرسبز کردی و بعدش درخت خشکیده! احساس پسرعموییم یه جوری شد که لازم دونستم این توضیح رو بدم که:
اگر دشت سرسبزی وجود داره بدون که اون دشت با شرایط اطراف خودش ساخته که این شکلی شده.
اما اون درخته که خشکیده خودش رو به جویباری عادت داده که حاصل باران موسمی بوده و بس!
ای درخت تن سپرده به خشکی جویبار تو راه نمی افتد مگر اینکه خودت بخای
اما جوری راش بنداز که عمری رودخونه باشه.

1:34 AM  
Blogger mijIT said...

پسر عمو جان اگه اون خط آخرشو بخونی می بینی که نوشته ی من نیست

2:49 AM  
Blogger Majik said...

توهم اگه به کامنتم توجه کنی میبینی که منم به یک دوست جواب دادم. جایی نگفتم که پسر عمو فلان پسر عمو چنان..... گفتم؟ نگفتم
اصلاً تو اینجا چه کار داری من دارم با یک دوست حرف میزنم به تو چه اصلاً
خدافس

3:45 AM  
Blogger mijIT said...

خدافز شما

2:35 AM  
Anonymous Anonymous said...

مجید جان تهوع درسته، نه تهو

11:00 AM  
Anonymous Anonymous said...

hes mikonam in harfaa yekam ziaadi baram ashnaas! engaar chand vaght ghabl az yeki dige ham shenide boodameshoon!

5:57 AM  
Blogger mijIT said...

man nemidoonam chejoori bayad begam inaa neveshteye man nist.

12:16 AM  
Anonymous Anonymous said...

to yek ahmagh hasti

3:22 PM  
Blogger پژمان said...

anonymous raast mige, vali cheraa update nemikoni pessadag?

4:43 AM  

Post a Comment

<< Home